هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از آمدن معشوق و تأثیر عمیق عشق بر جان شاعر سخن می‌گوید. شاعر از درد فراق و اشتیاق وصال می‌نالد و عشق را استادی بی‌نظیر می‌داند که عقل در برابر آن چون کودکی ناتوان است. همچنین، از زیبایی و جذبه‌های معشوق و تأثیر شگفت‌انگیز او بر طالبان عشق سخن می‌راند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و اصطلاحات به‌کاررفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارند.

شمارهٔ ۱۴۹

یارم بکنار امشب آمد
جانی ز نوم بغالب آمد

بازآ که چو ساغر پر از می
جانم ز غم تو بر لب آمد

وصل تو بهجر شد مبدل
روزم رفت وز پی شب آمد

از سوز غمت فغان که دوزخ
یک شعله ز تاب این تب آمد

عشق استادیست کز ازل عقل
چون طفلانش بمکتب آمد

تو ای مه مهروش که حالت
سرمایه رشگ کوکب آمد

آن مطلوبی که طالبان را
سودای تو عین مطلب آمد

سیب ز نخت که منزل او
بالای ترنج غبغب آمد

گر نیمه شبی بدست مشتاق
آمد به هزار یارب آمد
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.