هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. او خود را مانند شمعی میداند که در آتش عشق سوخته و از یار خود ناامید شده است. با وجود درد و رنج، هنوز امیدوار است که معشوق به سوی او بازگردد. او از روزهای تاریک و سیهروزی خود میگوید که حتی شب و روز را از هم تشخیص نمیدهد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و مفاهیم عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۱۵۰
چو شمعم کشت و آسوده ز آه شعله بار خود
جز این نبود گر آخر یارئی دیدم ز یار خود
بخون خود ز تیرش غلطم و شادم بامیدی
که آید آن شکارافکن بسر وقت شکار خود
بسست امیدگاه من جفا ترسم بدلسازی
بناامیدی امید دل امیدوار خود
ز تاراج خزانم نیست پروا خاربن باشم
چه گل در باردارم تا بلرزم بر بهار خود
منم مشتاق از سودای زلف او سیه روزی
که نشناسم ز هم از تیرگی لیل و نهار خود
جز این نبود گر آخر یارئی دیدم ز یار خود
بخون خود ز تیرش غلطم و شادم بامیدی
که آید آن شکارافکن بسر وقت شکار خود
بسست امیدگاه من جفا ترسم بدلسازی
بناامیدی امید دل امیدوار خود
ز تاراج خزانم نیست پروا خاربن باشم
چه گل در باردارم تا بلرزم بر بهار خود
منم مشتاق از سودای زلف او سیه روزی
که نشناسم ز هم از تیرگی لیل و نهار خود
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.