هوش مصنوعی: شاعر در این متن عاشقانه، از عشق و دلباختگی خود به معشوق سخن می‌گوید. او از روزهای تاریک و شب‌های تار خود لذت می‌برد، زیرا در عشق معشوق غرق شده است. شاعر از بی‌قدری و بی‌خودی خود در راه عشق می‌گوید و آرزو می‌کند که حتی خاک زیر پای معشوق شود. او از رنج‌های عشق و بی‌توجهی معشوق نیز می‌نالد، اما با این وجود، عشقش پایدار است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه عمیق و گاهی دردناک است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۵۱

کسان مشغول کار خویش و من مشغول یار خود
که خواهد آمدن تا زین میان آخر به کار خود

نخواهم پرتو از مهر و فروغ از مه که در عشقت
خوشم با روزهای تیره و شبهای تار خود

باین شادم که نتوانم کنم گردآوری خود را
بکویت گر پریشان ساختم مشت غبار خود

ز بی‌قدری ندارم عزتی ناخوانده مهمانم
ببزم او مکرر آزمودم اعتبار خود

تو را با غیر دیدم کرد غیرت بیخودم ورنه
به زخم کاریی میساختم زین تیغ کار خود

خوشم گر خاک جولانگاه او گشتم بامیدی
که گردم گرد و افتم در قفای شهسوار خود

ز تیغش آن شهید بیکسم مشتاق در کویش
که غیر از شمع دلسوزی ندیدم بر مزار خود
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.