هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین از عشق نافرجام و رنج‌های عاشق سخن می‌گوید. شاعر از درد فراق، بی‌قراری، و اضطراب ناشی از عشق می‌نالد و از جفاهای معشوق شکایت دارد. او با تصاویری مانند تیر جفا، بحر غم، و آتش عشق، احساسات خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاطفی عمیق و درد عشق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۱۵۲

قاصدی باز آمد و حرفی ز جائی می‌زند
سوخت از شوقم که حرف آشنائی می‌زند

چون به صیدی غمزه‌ات تیر جفایی می‌زند
ناوک رشگی بجان مبتلائی می‌زند

چاره‌ام مر گست در بحر غمت از اضطراب
نسپرد تا غرقه جان را دست و پائی می‌زند

من خموشم در سر کویت ز بیم مدعی
ورنه هر مرغی بگلزاری نوائی می‌زند

کشت ما را برق جانسوز غمت تنها نسوخت
خویشتن را هر دم این ظالم بجائی می‌زند

خویش را خواهد به یاد قاتل آرد روز حشر
گر شهید عشق حرف خونبهائی می‌زند

عشق جانسوز آتشی باشد که هر دم از تفش
دود آهی سر ز جان مبتلائی می‌زند

چون نگردد در رهت مشتاق پامال ستم
هرکه می‌آیی بر آن افتاده پائی می‌زند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.