هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام، رنج‌های عاشقانه و بی‌وفایی یار سخن می‌گوید. شاعر از تجربه‌های تلخ خود در عشق می‌نالد و بیان می‌کند که در این راه جز خواری و دل‌آزاری ندیده است. او از بی‌توجهی معشوق و ناله‌های بی‌اثر خود می‌گوید و تأکید می‌کند که در مسیر عشق، هیچ گلی از باغبان خواری ندیده است.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مضامین عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و ناامیدی نیاز به بلوغ عاطفی دارد تا به درستی درک شود.

شمارهٔ ۱۶۱

هرگز ای گل از تو بلبل شیوه یاری ندید
مدعی جز عزت و عاشق بجز خواری ندید

عندلیب ما که عمری همقفس با زاغ بود
از رهائی دید ذوقی کز گرفتاری ندید

غیر من کز کف دلم افکند و کم کردش که داد
دل به دست او کز او آئین دلداری ندید

میکند در قتل من اکنون نه امداد رقیب
غیر غیر از یار من هرگز کسی یاری ندید

ناله زار من از من یار را بیزار کرد
در محبت کس مگو تأثیر را زاری ندید

هست چشم خونفشان شاهد که هرگز از بتان
عاشق آزرده‌دل غیر از دل‌آزاری ندید

در رهش افتاده بودم آمد و دید و گذشت
سرگران از من بآئینی که پنداری ندید

بهر کامی از تو هر دم میرسد صد خفتم
هیچ گلبن اینقدر از باغبان‌خواری ندید

چون دل غمگین من یکدل مبادا کز بتان
غم فراوان دید اما هیچ غمخواری ندید

غیر اشک آتشین شبهای هجران همچو شمع
چشم ما هرگز گل خیری ز بیداری ندید

خسته درد محبت بود تا بسپرد جان
صحتی مشتاق از دنبال بیماری ندید
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.