هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و رنج عاشقی می‌پردازد که از جفای معشوق و ناکامی در عشق شکایت دارد. شاعر از بی‌وفایی لیلی و دیوانگی مجنون سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که عشق، عقل و خرد را تحت تأثیر قرار می‌دهد و درمانی برای آن وجود ندارد. همچنین، او از تأثیرات عمیق عشق بر زندگی و احساسات خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد و رنج عشق و ناامیدی ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۶۲

زحی لیلی از ناز بیرون نیاید
ورآید بسر وقت مجنون نیاید

نگهداری کس ز گردون نیاید
که ضبط می از جام وارون نیاید

گرفتم نگریم ز جور تو اما
نه زخمیست زخمم کز و خون نیاید

کسیرا که عشق تو دیوانه سازد
علاجش ز عقل فلاطون نیاید

بت ماست لیلی نژادی که هرگز
بپرسیدن حال مجنون نیاید

شبی بی‌تو ممکن نباشد که شهری
ز سیل سرشگم بهامون نیاید

ترا دارم از چرخ یاری چه جویم
که آنچه از تو آید ز گردون نیاید

چه نسبت بهم فیض عشق و خرد را
که کار می ناب ز افیون نیاید

چنان شد حصاری هم آتش که آهم
که بیرون شراری ز کانون نیاید

چه سودم ز وصلت که از سرکشیها
در آغوشم آن‌قد موزون نیاید

چسان مفلس عشق کام از تو گیرد
که این کار از گنج قارون نیاید

ز کوی تو چون طایر تیر خورده
که آید که غلطیده در خون نیاید

نشد از جفای تو مشتاق یکشب
بکویت رود شاد و محزون نیاید
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.