هوش مصنوعی: این شعر از عشق و رنج‌های آن سخن می‌گوید. شاعر بیان می‌کند که دلش در دام معشوق افتاده و عشق را همچون گردابی توصیف می‌کند که او را به کام مرگ کشیده. او عشق را تنها حقیقت دنیا می‌داند و دیگر چیزها را خیالی باطل می‌خواند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی موجود در شعر برای درک و تجربه نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، اشاره به رنج‌های عشق و مرگ ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۷۰

مگو عشاق را وقتی دلی بود
کجا دل عقده بس مشکلی بود

دلم دانسته در دام تو افتاد
تو پنداری که صید غافلی بود

بخاک از عشق بردم آن حکایت
کزو آرایش هر محفلی بود

بگردابی که عشق افکند و کشتم
چه شد کز دور پیدا ساحلی بود

درین ره شد نشانم گو خوش آندم
که گردم از قفای محفلی بود

پس از مرگم سر این نکته مشتاق
گشودند ار چه کار مشکلی بود

که دنیا و درو بود آنچه جز عشق
خیالی و خیال باطلی بود
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.