هوش مصنوعی: این شعر از مولانا بیانگر تفاوت‌های اساسی بین دیدگاه و تجربه‌های شاعر با دیگران است. شاعر خود را مرغی با آواز و مسیر متفاوت می‌داند و تأکید می‌کند که فقر و خاکساری، شأن او را نمی‌کاهد، چرا که او شاهی با تاج و تخت دیگری است. همچنین، او به بی‌پایانی سفر زندگی و عشق اشاره می‌کند و یادآور می‌شود که در این مسیر، هر پایان، آغازی جدید است. شاعر از رنج‌ها و فریب‌های زندگی نیز سخن می‌گوید و قلب خود را آینه‌ای می‌داند که هر لحظه تحت تأثیر زنگارهای جدید قرار می‌گیرد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۷۱

سرودم را بجرگ بلبلان رنگ دگر باشد
که من مرغ دگر آهنگم آهنگ دگر باشد

ز یمن فقر خاکستر نشینی نشکند شانم
که من شاه دگر اورنگم اورنگ دگر باشد

مجو پایان درین وادی که هر فرسنگ را کانجا
بانجام آوری آغاز فرسنگ دگر باشد

درین بستان‌سرا هر تنگدل را غنچه‌سان دیدم
بتنگی چون دل من کی دل تنگ دگر باشد

بود در کف قضا را آن فلاخن چرخ سرگردان
که در دنبال هر سنگش روان سنگ دگر باشد

نگردد تا قیامت عرصه عشق از جدل خالی
درین میدان زپی هر جنگرا جنگ دگر باشد

مشو غافل ز مکر چشم جادویش که این پرفن
برنگ دیگرش هر لحظه نیرنگ دگر باشد

بخون آغشته می‌آید ز دل اشگم عجب نبود
گرش این گوهر آب دیگر و رنگ دگر باشد

دلم در سینه مشتاق از کدورتهای پی‌درپی
بود آئینه‌ای کش هر نفس زنگ دگر باشد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.