هوش مصنوعی: متن بالا بیانگر غم و اندوه عمیق شاعر از جدایی و فراق یار است. شاعر از اشک‌های خونین، حسرت، و احساس ناامیدی سخن می‌گوید و از خدا می‌خواهد که این سفر ناخواسته را نپذیرد. همچنین، او به زیبایی یار و تأثیر حضور و غیاب او در محفل اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاطفی عمیق و غم‌انگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین، درک کامل زیبایی‌های ادبی و معنایی آن نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۸۰

خون ازین غم سزد از دیده بسمل برود
که بحسرت نگران باشد و قاتل برود

ما هم امشب سفری گشته خدایا مپسند
که برآید مه و آن ماه بمحفل برود

کشتی ما که طلبکار شکست است چه سود
که شرطه وزین ورطه بساحل برود

کر بخونم کشد از تیغ عماری‌کش یار
نتوانم نروم از پی و محمل برود

ماه من انجمن افروز بتان است که او
چون ز محفل برود آرایش محفل رود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.