۲۰۰ بار خوانده شده
صفای حسن بدیدن نمیشود آخر
گل بهشت بچیدن نمیشود آخر
بسوی دام تو آن مرغ تند پروازم
که قوتم به پریدن نمیشود آخر
تو آن درخت برومند گلشن حسنی
که میوه تو بچیدن نمیشود آخر
اسیر طول امل عنکبوت مسکین است
که تار او به تنیدن نمیشود آخر
چه گویم و چه ز من بشنوی که درد دلم
بگفتن و بشنیدن نمیشود آخر
دهد حیات ابد زخم خنجرت گویا
که میطپیم و طپیدن نمیشود آخر
بساز بادل پرخون ز هر پیاله چو گل
که این قدح بکشیدن نمیشود آخر
نمی بدانهام ای چشم ترکه مایه ابر
به یک دو قطره چکیدن نمیشود آخر
مکن ز لعل لبش منع بوسهام مشتاق
که آب او بمکیدن نمیشود آخر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
گل بهشت بچیدن نمیشود آخر
بسوی دام تو آن مرغ تند پروازم
که قوتم به پریدن نمیشود آخر
تو آن درخت برومند گلشن حسنی
که میوه تو بچیدن نمیشود آخر
اسیر طول امل عنکبوت مسکین است
که تار او به تنیدن نمیشود آخر
چه گویم و چه ز من بشنوی که درد دلم
بگفتن و بشنیدن نمیشود آخر
دهد حیات ابد زخم خنجرت گویا
که میطپیم و طپیدن نمیشود آخر
بساز بادل پرخون ز هر پیاله چو گل
که این قدح بکشیدن نمیشود آخر
نمی بدانهام ای چشم ترکه مایه ابر
به یک دو قطره چکیدن نمیشود آخر
مکن ز لعل لبش منع بوسهام مشتاق
که آب او بمکیدن نمیشود آخر
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.