هوش مصنوعی: این متن شعری است که از زبان یک مرغ در قفس بیان می‌شود. مرغ از اسارت خود در قفس و دوری از طبیعت و آزادی شکایت دارد. او از تنهایی، نداشتن همزبان و محدودیت‌های زندگی در قفس می‌نالد و آرزوی آزادی و بازگشت به طبیعت را دارد.
رده سنی: 12+ این متن دارای مفاهیم عمیق و استعاری است که ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، موضوعاتی مانند اسارت، تنهایی و آرزوی آزادی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً از سن 12 سالگی به بعد در افراد شکل می‌گیرد.

شمارهٔ ۱۹۱

نیست بیجا ناله‌ام از تنگی جا در قفس
مرغیم کافتاده از دامان صحرا در قفس

موسم گل شد بگو صیاد آخر کی رواست
مست هر بلبل بشاخی منزل ما در قفس

تا درین بستان سرا بودم نبود آزادیم
در شکنج دام منزل داشتم یا در قفس

عندلیب ما نشد هرگز بباغی نغمه‌سنج
گاهگاهی ناله‌ای میکرد اما در قفس

کیستم بی‌همزبان خاموش آن مرغ اسیر
کز هم‌آوازان خویش افتاده تنها در قفس

از گرفتاری ننالم مرغ بی‌بال و پرم
در حصارم از بلاافتاده‌ام تا در قفس

گر اسیران را خوش آید گفتگویم دور نیست
همچو طوطی گشته‌ام مشتاق گویا در قفس
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.