هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق، رنج‌های عاشقی، و بی‌قراری روح سخن می‌گوید. او از مخاطب می‌خواهد که به ظاهر چیزها نگاه نکند، بلکه به باطن و عمق احساسات او توجه کند. شاعر خود را متعلق به سرزمین عشق می‌داند و از بی‌قراری و سوزش درونی خود می‌گوید. همچنین، او به مفاهیمی مانند بی‌نقشی، باختن در عشق، و ابدیت عشق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از عبارات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۹۳

بنگر آن لبهای میکون وز خمار ما مپرس
وآن گل رورا ببین وز خار خار ما مپرس

ناله ما بشنو از حال فکار ما مپرس
زاری ما را به‌بین از حال زار ما مپرس

گر گلی سرزد ز ما چون خاربن زآن آتشست
کاسمان در ما زد آخر از بهار ما مپرس

دنیی و عقبی دو شهر از کشور ما بیش نیست
زاده اقلیم عشقیم از دیار ما مپرس

زآتش غم شمع‌سان ناخفته یکشب روز کن
یا زحال دیده شب زنده‌دار ما مپرس

نقش ما بی‌نقشیست و بردن ما باختن
پاک باز نرد عشقیم از قمار ما مپرس

ز اول عشقست روشن آخر کارش به بین
صبح ما را تیره و از شام تار ما مرس

کشتی گردون هم از ما تا ابد سرگشته است
بحر بی‌پایان عشقیم از کنار ما مپرس

خارتر در بزم او ما و تو مشتاق از همیم
عزت خود را ببین از اعتبار ما مپرس
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.