هوش مصنوعی: این متن شعری است که از زبان یک پرنده اسیر بیان می‌شود که توسط صیادی زخمی و رها شده است. پرنده از درد و رنج خود می‌گوید و از این که آزادی خود را از دست داده است اظهار ناراحتی می‌کند. همچنین، اشاره‌هایی به ناامیدی، ویرانی و بی‌عدالتی در زندگی دارد.
رده سنی: 15+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و اجتماعی مانند اسارت، درد و ناامیدی است که درک آن برای کودکان دشوار بوده و مناسب مخاطبان با درک بالاتر از ادبیات و احساسات پیچیده است.

شمارهٔ ۱۹۴

من آنصیدم که گفت آهسته چون می‌بست صیادش
که خون میریزمش اما نخواهم کرد آزادش

من آنصید به خون غلطیده‌ام کز تیر بیدادش
زد و کشت و به خاک ره فکند و رفت صیادش

نمی‌آرد بحکم ناز با من سر فرو ورنه
چو من مرغ گرفتاری ندارد سرو آزادش

ز دل بود آنچه دیدم شکر کز سیل غمت آخر
چنان این خانه ویران شد که نتوان کرد آبادش

ز رسم و راه یاری نگذرد بر کوهکن شیرین
فلک گاهی برغم خسرو آرد سوی فرهادش

کجا مشتاق جویای طرب گردد که خود دارد
بدرد و غم دل اندوهناک و جان ناشادش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.