۲۰۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۵

سنگین دلت گرفته دلم تنگ در بغل
آورده تنگ شیشه من سنگ در بغل

بی او بسیر گل دل پرخون مرا ببر
خوشتر ز شیشه می گلرنگ در بغل

در سینه‌ام بدل ننمودی رخ و گرفت
از انتظار آینه‌ام زنگ در بغل

از دل ببر خوش آنکه من و او بهم رسیم
من آبگینه در بغل او سنگ در بغل

مشتاق کو ز سرو قباپوش او مرا
بختی که چون قبال کشمش تنگ در بغل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.