۲۰۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۶

جمعند خوبان چون دسته گل
وز ناله عاشق تنها چو بلبل

بردند از دل آن زلف و کاکل
تاب و توان و صبر و تحمل

بر خرمن ما حسرت زد آتش
و آن برق جولان گرم تغافل

چون شمع دارم در محفل او
از پایه خویش هر دم تنزل

ما کاهی و عشق کوهی مجوئید
در زیر این بار از ما تحمل

در راه عشقم از توشه فارغ
ساز ره ماست برگ توکل

میباید آنی کارایش حسن
نه خط و خالیست نه زلف و کاکل

شوریست پنهان در مغز مشتاق
کز ناله در دهر افکنده غلغل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.