هوش مصنوعی: شاعر در باغ، عندلیبی را می‌بیند که از فراق ناله می‌کند. عندلیب از ترس هجران و امید وصال می‌نالد. شاعر از عاشقانی می‌گوید که با هجران خو گرفته‌اند و از فراق می‌ترسند. در نهایت، شاعر از ترس از دست دادن معشوق در وصال هم ناله می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شاعرانه و استعاره‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۰۸

صبحدم در باغ دیدم عندلیبی از ملال
سرکشیده در فراز گلبنی بر زیر بال

گاه میشد از فغان خواموش و گاهی میکشید
از ته دل ناله زاری ازو کردم سئوال

کز گلت باشد چو ساز و برک وصل آماده چیست
دمبدم این ناله گفت آن عندلیب عجز نال

گرچه در وصلم گریزم از فغان نبود که هست
بیم هجران ناله‌فرمای من آشفته حال

ز آن بود هر لحظه در آغوش گلبن ناله‌ام
ای خوش آن فرقت گزین عاشق که در کنج ملال

کرده خو با هجر و نبود وصل را جویا که هست
اینهمه بیم فراق آنجمله امید وصال

تا کیم مشتاق گوئی ایکه چون دل مدتیست
کرده‌ائی جا در بر دلدار خود بیجا منال

چون ننالم در وصال او که ترسم ناگهان
آرد این کوکب ز دور آسمان رو در زوال
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.