هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دلباختگی سخن می‌گوید و بیان می‌کند که درگیر احساسات پیچیده‌ای است. او از یاد معشوق خود فارغ نیست و تنها او را می‌شناسد، در حالی که از دیگران بی‌خبر است. شاعر همچنین از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند یاد می‌کند که می‌تواند او را از کفر و دین رها کند و تنها راه نجات را عشق می‌داند. در نهایت، او از عشق به عنوان جرمی یاد می‌کند که ممکن است به خونریزی بینجامد، اما نمی‌داند که این گناه در نظر معشوق بزرگ است یا کوچک.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن برای سنین پایین‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'ریزیم خون' و مفاهیم پیچیده عشق و کفر ممکن است برای مخاطبان جوان نامناسب باشد.

شمارهٔ ۲۱۰

بکویش میرود گاهی ز من آهی نمیدانم
به او می‌گوید آهم حال من گاهی نمیدانم

ز مهر و مه نباشم چون یادت روز و شب فارغ
تو را میدانم و بس مهری و ماهی نمیدانم

سر اخلاص چون از آستان عشق بردارم
که در عالم جز این درگاه درگاهی نمیدانم

بهر چاهیست دایم یوسفی اما فتد روزی
گذار کاردانی بر سر چاهی نمیدانم

مگر از کفر و دینم وارهاند جذبه عشقی
وگرنه جز ره دیر و حرم راهی نمیدانم

بجرم عشق دانم ریزیم خون عاقبت اما
بچشمت این گنه کوهی است یا کاهی نمیدانم

سزد کز مهوشان مشتاق گردم بنده آنمه
که امروز این سپه را غیر او شاهی نمیدانم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.