هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان عاشقی سخن می‌گوید که با درد عشق خوشحال است و درمان را نمی‌خواهد. او خود را شهید عشق می‌داند و از دیگران می‌خواهد که او را نجویند. شعر با تصاویری مانند خون، گل، و صحرای محبت، حالات روحی و عاطفی عاشق را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، استفاده از استعاره‌های پیچیده مانند خون و شهید، و لحن جدی و احساسی شعر، آن را برای مخاطبان نوجوان و بزرگسال مناسب می‌سازد. درک این مفاهیم نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد.

شمارهٔ ۲۱۱

بکنج بیکسی شادم مجوئیدم مجوئیدم
خوشم با درد از درمان درمان مگوئیدم مگوئیم

کفن جز خون نشاید کشته تیغ محبت را
شهید خنجر عشقم مشوئیدم مشوئیدم

گلی کو روید از خاک شهید عشق میگوید
که از من بوی خون آید مبوئیدم مبوئیدم

مریض عشقم و مرگم حیات تازه باشد
اگر میرم بصد زاری مموئیدم مموئیدم

حدیث گلستان مرغ قفس را در فغان آرد
غریبم از وطن حرفی مگوئیدم مگوئیدم

شهید عشق را باید ز خون آرایش تربت
ز خاک ای لاله وای گل مروئیدم مروئیدم

بصحرای محبت گشت گم مشتاق و میگوید
که من گم گشته عشقم مجوئیدم مجوئیدم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.