هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و محبت سخن می‌گوید و از جفاهایی که در این راه دیده است شکایت می‌کند. او بیان می‌کند که در مسیر عشق، رنج‌های بسیاری کشیده اما همچنان به عشق وفادار است. همچنین، از ناامیدی‌ها و تنهایی‌های خود در این راه می‌گوید و اینکه در دنیا کاری شیرین‌تر از عشق ورزیدن ندیده است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای سنین پایین قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفا و ناامیدی نیاز به بلوغ ذهنی دارد.

شمارهٔ ۲۱۳

در گلشن عشق تو جفاکار ندیدم
یک گل که از آن زحمت صدخار ندیدم

از کوی تو یکره نگذشتم که بهرگام
بر خاک ره افتاده بسیار ندیدم

این با که توان گفت که در کوی محبت
از یار جفا دیدم و زاغیار ندیدم

جائی که درین باغ توان زد پروبالی
جز در قفس ای مرغ گرفتار ندیدم

برقع برخ افکنده گذشتی ز من آخر
افغان که ترا دیدم و دیدار ندیدم

در سینه‌ام از تنگی جا بود که هرگز
الفت بمیان دل و دلدار ندیدم

بهر صنمی نگسلم از کفر وگرنه
از سبحه چه دیدم که ز زنار ندیدم

مشتاق من و شغل محبت که بگیتی
کاری که بودخوشتر ازین کار ندیدم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.