۲۱۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱۸

بی تو بتان را چه سرور ای صنم
بتکده را بی تو چه شور ای صنم

یافته از موی تو و روی تو
دیر و حرم ظلمت و نور ای صنم

بت‌شکنی پیشه کند بت‌تراش
گر کنی از پرده ظهور ای صنم

پر ز بتان بتکده اما چو تو
نیست بتی مست غرور ای صنم

برهمنان گرد تو و من تو را
چند کنم سجده ز دور ای صنم

موسیم از بتکده نور تو را
دیده نه در وادی طور ای صنم

کافر عشق توام و نام تو است
ورد لبم تا لب گور ای صنم

ناله مشتاق به بتخانه‌ها
از غمت انداخته شور ایصنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.