هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از نامهربانی معشوق، احساس آزار و اذیت، و ناامیدی از وصال می‌نالد. همچنین، به تضاد بین دوستی و دشمنی اشاره کرده و از پیری ناشی از حسرت عشق یاد می‌کند. در نهایت، شاعر با پذیرش رنج‌های عشق، از شکوه کردن خودداری می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و ناامیدی نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد.

شمارهٔ ۲۲۰

نه اکنون مست نازت ای بت نامهربان دیدم
تو را تا دیدم از جام تغافل سرگران دیدم

چسان باشم رهین منت لطفت کجا از تو
بجز آزار جهان هرگز من آزرده جان دیدم

بخصمی چون تو عهد دوستی بستم سزاوارم
که زارم کشتی و خود را بکام دشمنان دیدم

جز این کز حسرت بوس و کنارت پیر گردیدم
چه برخورداری از وصل تو ای نخل جوان دیدم

همایون طایر قدسی تو کی با جغذ میسازی
که گاهش گویمت با خویش در بک آشیان دیدم

همیشه یار غیر و خصم من بودی چسان گویم
که من با خود ترا گاهی چنین گاهی چنان دیدم

ندارم شکوه هرگز از سر خاری درین گلشن
که مشتاق آنچه من دیدم ز جور گلرخان دیدم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.