هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و جستجوی معشوق سخن می‌گوید. او در حیرت است که معشوق را کجا بجوید، چرا که گنج‌های عالم در دست کسی نیست و نشانه‌ای از معشوق نمی‌یابد. شاعر از دوری معشوق رنج می‌برد و تنها راه نجات را دعا و طلب کمک از خدا می‌داند. او در نهایت از معشوق می‌خواهد که از شکار دل‌های عاشقان دست بردارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه عمیق است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۲۵

شه من ترا نشان نه که من گدات جویم
همه حیرتم ندانم ز که و کجات جویم

چو بگنج‌های عالم تو به دست کس نیایی
به کدام برگ یارب من بینوات جویم

من دور از آستانت طلبم چه زین و آنت
ندهد کسی نشانت مگر از خدات جویم

نه بدوستی نه دشمن نه به گلشنی نه گلخن
زکه‌ات طلب کنم من ز کدام جات جویم

بسر شکار خود آ تو شکار پیشه تا کی
بشکنج دام هجران من مبتلات جویم

بدعا نجات باید طلبیدن از هر آفت
تو چه آفتی ندانم که بصد دعات جویم
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.