هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد غربت و فراق معشوق می‌نویسد و از حسرت دوری و هجران گله می‌کند. او آرامش را تنها در یاد معشوق می‌یابد و از روزی می‌ترسد که در محشر، کفنش خونین از فراق باشد. شعر پر از استعاره‌های عاشقانه و حسرت‌آمیز است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و حسرت‌آمیز موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و اشارات عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۲۸

تو در غربت من آرام از غمت چون در وطن گیرم
مگر میرم ز هجران تو و جا در کفن گیرم

از آن گمگشته ناید قاصدی هرگز مگر گاهی
سراغ یوسف خویش از نسیم پیرهن گیرم

بیا وز هجر زین بیشم مکش اندیشه کن زآندم
که دامان تو در محشر من خونین کفن گیرم

ز حسرت بیرخت چون مردگانم جسم بیجانی
چه باشد غیر از این دور از تو آرامی که من گیرم

ز کف دامان وصلش دادم و مشتاق جا دارد
که تا روز جزا انگشت حسرت در دهن گیرم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.