هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از درد فراق و ناکامی در عشق سخن می‌گوید. شاعر از جدایی از معشوق و رنج‌های ناشی از آن می‌نالد، از زلف و خال معشوق یاد می‌کند و از تأثیرات منفی این عشق بر زندگی خود می‌گوید. او احساس می‌کند که در باغ وصل معشوق بی‌نصیب مانده و حتی مرگش نیز ممکن است بی‌فایده باشد. شعر با تصاویر زیبا و احساسات عمیق سروده شده است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و مرگ ممکن است برای گروه‌های سنی پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۲۳۲

دم مردن از آن با غیر یار آمد ببالینم
که میخواهد بصد تلخی برآید جان شیرینم

نمودی باز زلف عنبرین و خال مشکینم
سیه کردی شب و روزم تبه کردی دل و دینم

ز شرم از باغ وصلش بی‌نصیبم ساده‌لوحی بین
که دستم بسته‌اند و من باین خوشدل که گلچینم

در آب و آتشم از مهر و کینش کان ستم پیشه
نوازد گاهی از مهرم گدازد گاهی از کینم

دهم جان و نیم یکبارگی نومید ازو شاید
چراغ تربتم گردد نشد گر شمع بالینم

چو رفتی گر رود از دیده‌ام بینش چه خواهد شد
جهانرا گو نه بیند بیرخت چشم جهان بینم

نه گل بینم نه گلچینم ندانم بی‌گل رویت
کیم در باغ گیتی نه تماشائی نه گلچینم

نبخشد چاشنی آمیزشم مشتاق هر کس را
بکام خصم تلخم در مذاق دوست شیرینم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.