هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از درد عشق و فراق سخن می‌گوید. شاعر از ازل عاشق بوده و روزگارش سیاه شده است. او از عشق بی‌قرار، اشک‌های خونین، و انتظار وصال می‌گوید. شاعر از معشوق طلب لطف و رحمت دارد و امیدوار است که روزی به آرزویش برسد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق، احساسات شدید و اصطلاحات شاعرانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق و اندوه نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۲۳۷

ای از ازل ز عشق تو آشفته کار من
هم روز من سیه ز تو هم روزگار من

شد مدتی که بهر تو باشد ز خون دل
پرگل برنگ دامن گلچین کنار من

وزاشک پرده دربتو این زاز روشن است
کز کیست خون‌فشان مژه اشکبار من

عمریست در کمند تو پا بستم و تو نیز
دانی منم شکار تو عاشق شکار من

دیریست کز رخ تو ندارم قرار و هست
آگاهیت ز حال دل بی‌قرار من

چندیست کز خط تو سیه روزم و ترا
باشد خبر ز تیرگی روزگار من

قرنیست کز هوای فراق توام قرین
با صد غم و تو آگهی از حال زار من

خواهم من گدا ز تو چون کام دل که هست
بند زبان شکوه توام شهسوار من

رحمی که وقت شد رود از آرزوی تو
هم دست من ز کار و هم از دست کار من

لطفی که از غم تو بمن گشته آسمان
ناسازتر ز طالع ناسازگار من

مهری که جان خسته‌ام از کینه جوئیت
نزدیک لب رسیده ستم پیشه یار من

فکری که گر توام نشوی چاره‌جو کجا
آید ز من علاج غمت غمگسار من

یعنی ز باغ وصل ندارم ز شرق عشق
دستی که چیند از تو گلی گلعذار من

گر خود تو برنیاری امید دلم ز لطف
ای وای بر من و دل امیدوار من

مشتاق را که بنده تست از ازل بده
کام دلش ز لطف خداوندگار من
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.