هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غنایی، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است. شاعر از لطف و مهربانی معشوق سخن می‌گوید، اما همچنین از درد و رنج عشق و دوری شکایت دارد. او از بیتابی دلش می‌گوید و آرزوی دیدار معشوق را دارد. در نهایت، شاعر تأکید می‌کند که مشکلاتش نه از گردش روزگار، بلکه از خودش سرچشمه می‌گیرد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'بست از خونم حنا' ممکن است نیاز به توضیح داشته باشند.

شمارهٔ ۲۴۵

لطف از اول داشت یار من بمن
زآن سبب نگذاشت کار من بمن

بست از خونم حنا دیدی چه کرد
عاقبت از کین نگار من بمن

تا رود کی بر سر کویش بباد
مانده این مشت غبار من بمن

غنچه‌سان خو نشد دلم تا کی ز لطف
رخ نماید گل‌عذار من بمن

زد به تیر و بر سرم ناید ببین
خصمی عاشق شکار من بمن

گر بدل بینم رخش از لطف اوست
داده این آئینه یار من بمن

کجروم من او عنانم دارد آه
گر دهد یار اختیار من بمن

از هنر مشتاق نالم نه ز چرخ
کین شکست آمد ز کار من بمن
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.