۲۰۵ بار خوانده شده
یکره ز وصل خویش مرا بهرهمند کن
اغیار را بر آتش غیرت سپند کن
ای میوه امید فرود آی خود ز شاخ
یا آنکه دست کوته ما را بلند کن
ز اغیار درد خویشستان و بمن سپار
یا زین میان علاج من دردمند کن
دارای هزار خاکنشین شهسوار من
گاهی نگاه در ته پای سمند کن
تا کی خوریم از غم زلف تو پیچوتاب
یکحلقه وقف گردن ما زین کمند کن
خواهی نه تلخکام گر از زهر حسرتم
آن کنج لب که گفت پر از نوشخند کن
مشتاق را ز عشق نصیحت چه فایده
ای پندگو برای خدا ترک پند کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
اغیار را بر آتش غیرت سپند کن
ای میوه امید فرود آی خود ز شاخ
یا آنکه دست کوته ما را بلند کن
ز اغیار درد خویشستان و بمن سپار
یا زین میان علاج من دردمند کن
دارای هزار خاکنشین شهسوار من
گاهی نگاه در ته پای سمند کن
تا کی خوریم از غم زلف تو پیچوتاب
یکحلقه وقف گردن ما زین کمند کن
خواهی نه تلخکام گر از زهر حسرتم
آن کنج لب که گفت پر از نوشخند کن
مشتاق را ز عشق نصیحت چه فایده
ای پندگو برای خدا ترک پند کن
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.