۲۰۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵۰

دلم افسرده آه سرد من بین
ز بی‌دردی بدردم دردمن بین

رود چون در رهت بر باد خاکم
پریشان در هوایت گرد من بین

چمنها از تو سبز ای ابر رحمت
بحرمان گیاه زرد من بین

نخواهی گر کشی از درد رشکم
بدرد غیر منگر درد من بین

درین دشت از پی چابک‌سواران
شتابان گرد صحرا گرد من بین

دلم افسرده است اما بیادت
فروزد آتش آه سرد من بین

رساند او را بمن مشتاق آهم
بیا و گنج باد آورد من بین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.