۱۶۷ بار خوانده شده
ای ز جورت دل عشاق بخون غوطهزنان
لالهزاری سر کوی تو ز خونین کفنان
نه ز مردیست که بر قلب ضعیفان تازد
بشکند آنکه بیک حمله صفصفشکنان
خاتمی را که جز انگشت سلیمان نسزد
کی توان دید خدایا بکف اهرمنان
وای بر مور در آن عرصه که چون نقش قدم
از لگدکوب شود سرمه تن پیلتنان
ای خدا طالع پیراهنی آخر تا چند
سوزم از شوق همآغوشی سیمین بدنان
داردم بیلب و داغ سیهروزی خویش
دیدن خال بکنج لب شیرین دهنان
زاهدانت بخدا راه نمایند اگر
کس بمنزل رسد از رهبری راهزنان
بر در میکده آن سر بچه کارت آید
کز ارادت ننهی در قدم برهمنان
بچهسان از در میخانه کشم پا مشتاق
که نباشد بجز این در وطن بیوطنان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
لالهزاری سر کوی تو ز خونین کفنان
نه ز مردیست که بر قلب ضعیفان تازد
بشکند آنکه بیک حمله صفصفشکنان
خاتمی را که جز انگشت سلیمان نسزد
کی توان دید خدایا بکف اهرمنان
وای بر مور در آن عرصه که چون نقش قدم
از لگدکوب شود سرمه تن پیلتنان
ای خدا طالع پیراهنی آخر تا چند
سوزم از شوق همآغوشی سیمین بدنان
داردم بیلب و داغ سیهروزی خویش
دیدن خال بکنج لب شیرین دهنان
زاهدانت بخدا راه نمایند اگر
کس بمنزل رسد از رهبری راهزنان
بر در میکده آن سر بچه کارت آید
کز ارادت ننهی در قدم برهمنان
بچهسان از در میخانه کشم پا مشتاق
که نباشد بجز این در وطن بیوطنان
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.