هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام، رنج عاشقان، ناامیدی از عدالت و ظلم حاکمان سخن می‌گوید. شاعر از درد دوری معشوق، بی‌عدالتی‌های جهان و آرزوی وصال می‌سراید. همچنین، به انتقاد از زاهدان ریاکار و ستایش می‌و عشق حقیقی پرداخته است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی موجود در شعر، همچنین استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده، برای درک و لذت بردن از آن به سطحی از بلوغ فکری و ادبی نیاز دارد که معمولاً از سن 16 سالگی به بعد در افراد شکل می‌گیرد.

شمارهٔ ۲۵۵

ای ز جورت دل عشاق بخون غوطه‌زنان
لاله‌زاری سر کوی تو ز خونین کفنان

نه ز مردیست که بر قلب ضعیفان تازد
بشکند آنکه بیک حمله صف‌صف‌شکنان

خاتمی را که جز انگشت سلیمان نسزد
کی توان دید خدایا بکف اهرمنان

وای بر مور در آن عرصه که چون نقش قدم
از لگدکوب شود سرمه تن پیل‌تنان

ای خدا طالع پیراهنی آخر تا چند
سوزم از شوق هم‌آغوشی سیمین بدنان

داردم بی‌لب و داغ سیه‌روزی خویش
دیدن خال بکنج لب شیرین دهنان

زاهدانت بخدا راه نمایند اگر
کس بمنزل رسد از رهبری راه‌زنان

بر در میکده آن سر بچه کارت آید
کز ارادت ننهی در قدم برهمنان

بچه‌سان از در میخانه کشم پا مشتاق
که نباشد بجز این در وطن بی‌وطنان
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.