۱۷۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷۲

دلم را یار پیش ما شکسته
بپای گلبن این مینا شکسته

سرشکم قطره صاحب شکوهست
که صدره شوکت دریا شکسته

متاعی بهتر از جنس وفا نیست
کسادی قدر این کالا شکسته

دلی روز جزا باید درستی
که امروز از غم فردا شکسته

چه سازد دل بآن مژگان خونریز
که نشتر در رگ خارا شکسته

بود آن مومیائی عشق کز وی
دلت یابد درستی ناشکسته

ز چشمم میچکد خون تا بکویت
کرا خاری دگر در پا شکسته

چه کار اید ز من در عشق مشتاق
چه دل دستم چو دستم پا شکسته
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.