هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان عاشقی بیان میشود که از ناکامیها و رنجهای عشق شکایت دارد. او از بیوفایی معشوق، ناپایداری دنیا و ناکامیهای خود میگوید و در عین حال، به عشق و اشتیاق خود پایبند است. شاعر از تضادها و پارادوکسهای عشق سخن میگوید و احساسات پیچیدهی خود را با زبانی نمادین و پر از تصاویر شاعرانه بیان میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی پیچیده است که درک آنها نیاز به بلوغ عاطفی و فکری دارد. همچنین، استفاده از نمادها و استعارههای ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۲۷۷
گفتم فتد کالای تو در دست من فرمود نه
گفتم من و سودای تو گفتا که هیچت سود نه
بود از طپش آسوده دل در سینهام تا بود نه
تا بود جایش در قفس مرغ اسیر آسوده نه
افغان که باشد هر طرف در شهر ما دلدادگان
صد دلبر و هرگز دلی از دلبری خوشنود نه
سوزم ز نیرنگش که گفت امشب من ناکام را
خواهی دهم کام دلت گفتم بلی فرمود نه
زهاد را عشاق را دیدیم در کوی مغان
دانا یکی مقبول نه زینان یکی مردود نه
برکس درین محفل چسان سوز دلم روشن شود
در آشتی میسوزدم عشقت که آنرا دود نه
در خاک و خون گشتیم ما غلطان درین میدان ولی
دستی عیان گردید نه تیغی بخون آلود نه
رفتم ز گلزار تو و شادم که تا بودم درو
مرغی دمی از نالهام در آشیان آسوده نه
چشمت دهد در هر نگه رطل گرانی غیر را
آیا از این می ساغری خواهد بمن پیمود نه
آمد شدش دیر است و زود اکنون بر خوش آنکه بود
میآمد اما دیر نه میرفت اما زود نه
تو مهر تابانی ولی هرگز چو ماه نو مرا
بر جسم لاغر ذرهای از پرتوت افزود نه
گفتم من و سودای تو گفتا که هیچت سود نه
بود از طپش آسوده دل در سینهام تا بود نه
تا بود جایش در قفس مرغ اسیر آسوده نه
افغان که باشد هر طرف در شهر ما دلدادگان
صد دلبر و هرگز دلی از دلبری خوشنود نه
سوزم ز نیرنگش که گفت امشب من ناکام را
خواهی دهم کام دلت گفتم بلی فرمود نه
زهاد را عشاق را دیدیم در کوی مغان
دانا یکی مقبول نه زینان یکی مردود نه
برکس درین محفل چسان سوز دلم روشن شود
در آشتی میسوزدم عشقت که آنرا دود نه
در خاک و خون گشتیم ما غلطان درین میدان ولی
دستی عیان گردید نه تیغی بخون آلود نه
رفتم ز گلزار تو و شادم که تا بودم درو
مرغی دمی از نالهام در آشیان آسوده نه
چشمت دهد در هر نگه رطل گرانی غیر را
آیا از این می ساغری خواهد بمن پیمود نه
آمد شدش دیر است و زود اکنون بر خوش آنکه بود
میآمد اما دیر نه میرفت اما زود نه
تو مهر تابانی ولی هرگز چو ماه نو مرا
بر جسم لاغر ذرهای از پرتوت افزود نه
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.