هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دوری و بی‌توجهی معشوق شکایت می‌کند و بیان می‌کند که معشوق دیگر به سوی او بازنمی‌گردد. او از درد فراق و نبود معشوق در زندگی خود می‌نالد و احساس تنهایی و ناامیدی می‌کند. شاعر همچنین به ضعف و ناتوانی خود اشاره کرده و از این که معشوق به دنبال او نمی‌آید، اظهار ناراحتی می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق و ناامیدی نیاز به بلوغ عاطفی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

شمارهٔ ۲۸۷

شبی بر بام ای ماه بلند اختر نمی‌آئی
ز برج طالع ما تیره‌روزان بر نمی‌آئی

چو رفتی رفت جانم تا شوم ا حیا چرا هرگز
چراغ کشته‌ام را شعله‌سان بر سر نمی‌آئی

نخواهم از ره جوروجفا هرگز عنان تابی
که میدانم بسویم از ره دیگر نمی‌آئی

نیم‌زان با ضعیفی خوش که ای ترک شکارافکن
پی صیدم ز ننگ این تن لاغر نمی‌آئی

چه دارم چون صدف غیر کف خاکی عجب نبود
بدستم گر تو ای سنگین بها گوهر نمی‌آئی

ز گلشن در قفس کن نقل مشتاق آشیان خود
که با سرکش نهالان گلستان بر نمی‌آئی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.