۱۶۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹۰

ای که میجوئی بخوبی همچو لیلی دلبری
حال مجنون ناید ار لیلی نباشد دیگری

چون ندادت عشق از اول چشم یعقوبی چه سود
گر ببینی صدره از یوسف بحسن افزون‌تری

گر نگشتی صید شوخی زاهل دل خود را مخوان
نیست دل آندل که گرد او نگردد دلبری

زوشراری بس ترا داری گر استعداد عشق
میتواند زد بچندین خرمن آتش اخگری

در دل سخت تو این نیش ار نگردد کارگر
نیست جرم غمزه خوبان گر از حق نگذری

قطره خونی گشودن از رگ خارا بسعی
تیشه فولاد نتواند چه جای نشتری

گر ترا مشتاق باشد دیده جوهرشناس
در کفت خواهد فتاد آخر گرامی گوهری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.