۱۷۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹۱

نه چون سرو است آزادی مرا زین گلشن ایقمری
که دارم چون تو طوق بندگی بر گردن ایقمری

کشد سرو از کفت چونسرو من گردامن ایقمری
ننالی چون باین زاری که مینالم من ایقمری

من و تو از دو سرو آتش بجان گردیده‌ایم اما
ترا مأواست در گلشن مرا در گلخن ایقمری

ترا برده است سروی دل مرا سرو قباپوشی
بیا نالیم ما گاهی تو و گاهی من ایقمری

نه گل رسم وفا دارد نه سرو آئین دلجوئی
چه نفع از ناله‌ای بلبل چه سود از شیون ایقمری

نباشد در لباس اظهار سوزدل هم از غیرت
برآر این جامه خاکستری را از تن ایقمری

بما از ناله ما سرو ما کی سر فرود آرد
بروز ما و تو یارب نیفتد دشمن ایقمری

بجان مشتاق را زد تا کدامین سرو قد آتش
که باز از سوز دل شد با تو گرم شیون ایقمری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.