هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از آرزوها و امیدهای بربادرفته خود سخن می‌گوید. او که روزی عشق را افسانه می‌پنداشت، اکنون با شکست و ناامیدی روبه‌رو شده است. از دانه‌هایی که کاشته، ثمری نبرده و اشک‌هایش بی‌حاصل شده‌اند. شاعر از جفاهای معشوق می‌نالد و بیان می‌کند که دیگر طاقت تحمل این شرایط را ندارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه، ناامیدی و اندوه است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، بیان احساسات و تجربیات شاعر نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۲۹۲

ز وصل او که من پیوسته می‌پنداشتم روزی
دلی دارند یاران خوش که منهم داشتم روزی

ثمرها خورده‌ام زین دانه‌افشانی کنون اشکم
نه آن تخم است پنداری که من میکاشتم روزی

زآهم رفت اثر افغان که در کارم شکست آمد
از این رایت که بهر فتح می افراشتم روزی

کنون حاصل ندارد تخم اشکم ورنه زین دانه
بروی هم چه خرمنها که می انباشتم روزی

کنم هر دم بیان شوق و گریم این مکافاتش
که حرف عشق را افسانه می‌پنداشتم روزی

ننالم چون ز جورت آه رفت آن طاقتم کز تو
جفا میدیدم و نادیده می‌انگاشتم روزی

مجو بی‌طلعت آن مهروش مشتاق تاب از من
ندارم طاقت اکنون ذره‌ای گرداشتم روزی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.