۱۶۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹۴

آمدی وصلت بجامم ریخت آب زندگی
رفتی و در ساغرم خون شد شراب زندگی

خالی از معنی بود این دفتر از هم گو بپاش
همچو اوراق خزان ما را کتاب زندگی

بود عافل از شهادت خضر در ظلمت شتافت
ورنه در سرچشمه تیغ است آب زندگی

اینقدرها چیست در رفتن شتاب زندگی
گر در آتش نیست لعل آفتاب زندگی

جز کدورت ناورد نوشیدن آب زندگی
کلفت درد است در جام سراب زندگی

گردم ایمن روزی از موج خطر کاید برون
کشتیم از قلزم پر انقلاب زندگی

ای اجل رحمی کزین بار گران یابم نجات
نیستم خضر آورم تا چند تا زندگی

چون شرارم نقطه‌ای مشتاق می‌آید بچشم
بسکه باشد نارسا مد شهاب زندگی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.