هوش مصنوعی: این متن شعری است که درد فراق و رنج ناشی از جدایی معشوق را بیان می‌کند. شاعر از رفتارهای ناخوشایند معشوق مانند غضب، بی‌توجهی و ویران‌گری شکایت دارد و احساس تنهایی و ناامیدی خود را پس از رفتن معشوق توصیف می‌کند. همچنین، او از عشق عمیق و وفاداری خود سخن می‌گوید که نادیده گرفته شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده‌ای است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند اندوه شدید و طرد عاطفی نیاز به بلوغ فکری برای درک مناسب دارد.

شمارهٔ ۲۹۵

چه شد کاتش بجانم از غضب انداختی رفتی
ز چشم افروختی رخ قد بناز افراختی رفتی

که اندازد بخاکم گوهر تاج وفا باشم
چه نقصان من ارقدر مرا نشناختی رفتی

چه شد گر رخصت همراهیم دادی که بر خاکم
بگام اولین چون نقش پا انداختی رفتی

تو چون سیل بهاران خانه‌پردازی که از هرره
خرامان آمدی بس‌خانه ویران ساختی رفتی

جهان میشد ز هستی بی‌تو در چشمم سیه شادم
که از آئینه‌ام این زنگ را پرداختی رفتی

چه میدانی نیازم را که گر یکدم بدلجوئی
نشستی در برم قامت بناز افراختی رفتی

چه گویم بر من از جورت چها ایشهسوار آمد
زدی کشتی بتیغم توسن کین تاختی رفتی

چه داری تاکنی مشتاق دیگر رو بکوی او
که نقد دین و دل در عشقبازی باختی رفتی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.