هوش مصنوعی: این متن شعری است که داستان فردی تشنه را روایت می‌کند که در جستجوی آب، با سراب‌های فریبنده مواجه می‌شود و در نهایت، از شدت تشنگی می‌میرد. در پایان، اشاره‌ای به امید و عشق دارد که همچون آبی جاری می‌تواند جان تازه‌ای ببخشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۲۹۶

شنیدم تشنه‌ای جویای آبی
ز سوز دل سرا پا التهابی

که در بر از تف لب تشنگی داشت
دلی چون بر سر آتش کبابی

بدشتی کز عطش هر پاره سنگش
چو اخگر داشت تابی و چه تابی

بآن تندی روان بود از پی آب
که از گردون جهد تیرشهابی

فتاد آخر ز پا از بس قدم زد
در آن دشت از فریب هر سرابی

چو دید از ساغر گردون محالست
رسد جز شربت مرگش شرابی

ز هستی شست دست و داد تن را
بمردن از عطش ناخورده آبی

که شد از جانبی ناگه هواگیر
برنگ ابر نیسانی سحابی

بکامش قطره‌افشان چون صدف گشت
فزون از هر شمار و هر حسابی

درین صحرا که یک گل نیست مشتاق
کزو لب تشنه‌ای گیرد گلابی

زوصل آن بت گمگشته نومید
مشو هرچند جوئی و نیابی

ترا ای تشنه‌کام وادی عشق
که سرگرم طلب چون آفتابی

امیدی هست تا جانی بتن هست
که باز آید بجوی رفته آبی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.