هوش مصنوعی: این شعر از حسرت و اندوه مرغی می‌گوید که در بند است و پروازش در اختیار دیگران است. شاعر از تنهایی و اسارت این مرغ گلستان سخن می‌گوید و خود را مشتاق آن می‌داند. در نهایت، مرغ از حسرت پرواز آزادانه در گلزارها آهی جانسوز می‌کشد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی در شعر وجود دارد که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۹۷

بگلشن بود در پرواز مرغ بند برپائی
سر بندش بدست صید بند بی‌مدارائی

بهر گلبن که افتادی گذار او بصد حسرت
برآوردی ز جان خسته آه جسم فرسائی

رسانید اینسخن کز دل اسیران را گشاید خون
بگوش او ز هر شاخی چو طوطی مرغ گویائی

که پرواز گلستانت مبارک ایکه عمری شد
مقید گشته از مرغان گلشن کرده تنهائی

بگوش از طایران گلشنش چون این صفیر آمد
کشید از سینه مجروح آه حسرت افزائی

که مرغی را که پروازش بدست دیگران باشد
چه ذوق از رف گلزاریست یادامان صحرائی

منم مشتاق آن مرغ و کمندم رشته زلفی
نمیخواهد دلم سیری نمی‌جوید تماشائی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.