۱۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹۸

زین چه خوشتر که درین معرکه بسمل باشی
نه که حسرت‌کش یک زخم ز قاتل باشی

از ره دیر و حرم روی بدل کن تا چند
بغلط ره روی و طالب منزل باشی

من که در کشتی طوفانیم از شورش بحر
باشم آگه نه تو کاسوده ساحل باشی

ایکه ناکرده عمل طالب اجری تا چند
تخم ناکاشته جوینده حاصل باشی

دست گیرد مگرت جذبه لیلی ورنه
تا ابد گرد صفت از پی محمل باشی

زاهل معنی چو بدعوی نتوان کشت چه سود
زانکه چون نقطه درین دایره داخل باشی

دل خود آب کن از آتش حسرت مشتاق
چند درمانده این عقده مشکل باشی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.