هوش مصنوعی: این متن بیانگر درد و رنج شاعر از دوری معشوق و تنهایی است. شاعر از بی‌تابی و بی‌قراری خود می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به او رحم کند. او خود را مجنون و بی‌قرار مانند لیلی و مجنون توصیف می‌کند و از پیمان‌شکنی معشوق گلایه دارد. در نهایت، شاعر به عشق و باده‌نوشی به عنوان پناهگاه خود اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات شدید است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به باده‌نوشی ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۲۹۹

چون بیتو ننالم زار در گوشه تنهائی
کو طاقت خودداری کو تاب شکیبائی

لیلی‌وش من از من آداب چه میجوئی
عاقل نیم و شهری مجنونم و صحرائی

تا چند توان جانا دور از تو بسر بردن
رحمی که دلم خون شد در گوشه تنهائی

تو خسرو فرمانده من بنده فرمان بر
حاشا زند از من سر جز آنچه تو فرمائی

از مهر کدامین عهد بستی تو که نشکستی
از بهر چه می‌بندی پیمان چو نمی‌یائی

ای ما بدو تو نیکو با ما نفسی بنشین
بر زشتی ما منگر شکرانه زیبائی

دانی من و تو واعظ باشیم که و مارا
چه کار و چه شغل آید زین گنبد مینائی

من آنکه بهر محفل جز باده نه پیمایم
تو آنکه بهر مجلس جز باده نپیمائی

از خویش نمی‌نالم مشتاق درین محفل
نالان زدم عشقم چون نی زدم نائی
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.