۲۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۲

ناکرده عمل ایکه طلبکار بهشتی
خواهی چه ثمر خورد ز تخمی که نگشتی

صوفی همه تزویر بود کار تو فریاد
زآندم که کنی خرقه از این پشم که رشتی

نازم بسر کوی خرابات که آنجا
نه صومعه‌ای سنگ رهست و نه کنشتی

گشت آنکه فنادر تو شد آسوده که آنجا
نه بیم جهیمی است نه پروای بهشتی

من سنگ سیاهم نکند تربیتم لعل
ای پرتو خورشید بجو پاک سرشتی

هرگز سرخم نیست مرا آه که نبود
در کوی خرابات مرا طالع خشتی

گرد سرت این خامه مشتاق که هرگز
حرفی نه ز اسرار حقیقت ننوشتی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.