۱۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۴

گمان دارد ز ناز و سرکشی گل میکند کاری
وزین غافل که آخر آه بلبل میکند کاری

دلم خون شد ز هجران و نیم نومید از وصلش
که از حد چون رود صبر و تحمل میکند کاری

طریق مهر باید حسن را در دلبری ورنه
نه سحر زلف و نه نیرنگ کاکل میکند کاری

سلیمان گو بما ننماید این شوکت که از همت
بچشم مور ما عرض تجمل میکند کاری

نه هرجا هست قفلی از کلید سعی بگشاید
که گاهی کوشش و گاهی تعلل میکند کاری

نگاهی آرزو دارم ازو مشتاق اگر تیغش
کند در کشتنم یکدم تأمل میکند کاری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.