هوش مصنوعی: این شعر از درد دوری و فراق سخن می‌گوید و آتش هجران را سوزنده‌تر از هر آتشی می‌داند. شاعر از حسرت وصل و رنج هجران می‌نالد و حالتی حیران و مستی‌آور را توصیف می‌کند. او از ناتوانی دیدن معشوق به‌رغم نزدیکی و از رنج‌های طولانی هجران شکایت دارد و دل‌خراشی این درد را با تصاویری مانند شمع سوزان بر مزار و سیل ویرانگر بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، پرداختن به موضوعاتی مانند درد فراق و حسرت نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۳۰۵

نباشد آتشی سوزنده‌تر از آتش دوری
دل کافر مبادا مبتلای داغ مهجوری

چو فرصت رفت رو آوردن دولت بدان ماند
که سوزد بر مزار تیره‌روزی شمع کافوری

خمار حسرتم کشت از خیال وصل و حیرانم
که مستی آورد هر باده و این باده مخموری

ز رویت دیده‌ام ای مهروش پرنور چون روزن
نمی‌بیند ترا چشمم ز حیرت آه ازین کوری

وصالت لحظه‌ای و هجر عمری آه چون سازم
که یکدم صحتست و از قفا صدسال رنجوری

بیابان مرگ حیرت گشتم از وصلت چه حالست این
که از نزدیکیت دیدم ندیدم آنچه از دوری

خرابست این دلم تادیده آن طغیان اشک آری
بخود هرگز نگیرد ره گذار سیل معموری

کشم گر آه گرمی سوزدم مشتاق سرتاپا
کسی چون من مباد آتش بجان از داغ مهجوری
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.