هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و دوری معشوق شکایت میکند. او احساس میکند که معشوق هرچند گاهی آشکار میشود، اما در واقع از دیدرس او پنهان است. شاعر از این دوری رنج میبرد و آرزو میکند که معشوق بیشتر در کنارش باشد. همچنین، او از بیتوجهی معشوق و عدم تحقق آرزوهایش ناراحت است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق و اندوه نیاز به بلوغ عاطفی دارند.
شمارهٔ ۳۱۵
بهر چه ز پرده برنمیآئی
کز لطف به چشم درنمیآئی
پنهانی و آشکار میبینم
پیدائی و درنظر نمیآئی
از کف ندهم چو عمر دامانت
دانم چو روی دگر نمیآئی
ز آن مانده تهی ز سروت آغوشم
کز سرکشیم بسر نمیآئی
کامم چو نمیدهی بود یکسان
گرمی آئی و گر نمیآئی
از صول توأم چه سود گر خویشم
ناساخته بیخبر نمیآئی
مشتاق نمیروی بکوی او
یکره که بچشم تر نمیآئی
کز لطف به چشم درنمیآئی
پنهانی و آشکار میبینم
پیدائی و درنظر نمیآئی
از کف ندهم چو عمر دامانت
دانم چو روی دگر نمیآئی
ز آن مانده تهی ز سروت آغوشم
کز سرکشیم بسر نمیآئی
کامم چو نمیدهی بود یکسان
گرمی آئی و گر نمیآئی
از صول توأم چه سود گر خویشم
ناساخته بیخبر نمیآئی
مشتاق نمیروی بکوی او
یکره که بچشم تر نمیآئی
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.