هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دل‌بستگی به معشوق سخن می‌گوید و از رنج هجران و اشک‌های بی‌پایان خود می‌نالد. او آرزو می‌کند که معشوق نیز همانند او تنها به او تعلق داشته باشد و از دنیا بیگانه باشد. شاعر از تضادهای عشق، مانند شادی وصل و غم هجران، و همچنین از تأثیرات متضاد معشوق بر خود و دیگران سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۱۶

سرای دیده‌ام منزلگه جانانه بایستی
درین خاتم نگین آن گوهر یکدانه بایستی

بکویت خانه‌ای بهر من دیوانه بایستی
ولی آنهم ز سیل اشک من ویرانه بایستی

من زآن سان که با او آشنا بیگانه از عالم
بمن او آشنا وز عالمی بیگانه بایستی

ندیده شادی وصلت غم هجران کشم تا کی
تهی زین زهر و پرزان باده‌ام پیمانه بایستی

مرا در بیضه بود ار بود فارغ بالی کانجا
نه جست‌وجوی آب و نه سراغ دیوانه بایستی

دل من از تو مخزون و دل اهل هوس خرم
ز لطف و قهرت این آباد آن ویرانه بایستی

شود سنک ره ما کفر و دین تا کی بکوی او
رهی پیدا میان کعبه و بتخانه بایستی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.