هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و جدایی می‌گوید و از ناسازگاری معشوق شکایت می‌کند. او از شادی‌های معشوق که برایش دردناک است سخن می‌گوید و به بی‌وفایی و سست عهدی او اشاره می‌کند. شاعر در نهایت تسلیم سرنوشت شده و خود را بندهٔ معشوق می‌داند، هرچند که آرزوی وصال دارد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و درد جدایی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از ابیات نیاز به درک بالاتری از احساسات و تجربیات زندگی دارند.

شمارهٔ ۳۱۹

تلخ کامم من از شکر خندی
که ز هر خنده بکشند قندی

او بمن رام شد ببین با هم
سست عهدی و سخت پیوندی

تلخ کامان عشق را چه علاج
جز شکر خنده شکر خندی

از اسیری چه خوشتر است مباد
صیدی آزاد گردد از بندی

سوخت هجران مرا چنانکه نسوخت
پدری از فراق فرزندی

خواه ما را ببخش و خواه بسوز
ما همه بنده تو خداوندی

سوزدم حسرت از تو چون یابد
آرزوی دل آرزومندی

بینی آخر ازو وفا مشتاق
گر کنی صبر بر جفا چندی
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.