هوش مصنوعی: این متن شعری است که به زیبایی‌های فصل بهار و لذت نوشیدن شراب اشاره می‌کند. شاعر از سستی و کاهلی در چنین فصلی انتقاد می‌کند و توبه از شراب را در این زمان نادرست می‌داند. او عشق و توبه را ناسازگار می‌داند و از یاری که از جمع آنها نیست، یاد می‌کند. شاعر به سرنوشت خود راضی است و از زندگی لذت می‌برد.
رده سنی: 18+ این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به شراب و میگساری ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۷۳

گل به باغ آمده تقصیر چراست
ساقیا جام می لعل کجاست

به چنین وقت و چنین فصل عزیز
کاهلی کردن و سستی نه رواست

ای سنایی تو مکن توبه ز می
که تو را توبه درین فصل خطاست

عاشقی خواهی و پس توبه کنی
توبه و عشق بهم ناید راست

روزکی چند بود نوبت گل
روزه و توبه همه روز بجاست

جز از آن نیست که گویند مرا
یار بود آنکه نه از مجمع ماست

شد به بد مردی و میخانه گزید
نیک مردی را با زهد نخواست

من به بد مردی خرسند شدم
هر قضایی که بود خود ز قضاست

ای بدا مرد که امروز منم
ای خوشا عیش که امروز مراست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.