هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر عشق و وفاداری به معشوق را بیان میکند. او معشوق را نور یقین و نام او را نقش نگین بر دیدهاش میداند. شاعر تأکید میکند که مهر و وفای معشوق تا قیامت در طبع و همت او باقی خواهد ماند و معشوق را آخرین یار و همراه خود میداند. او از امید وصال معشوق سخن میگوید و این امید را باعث افزایش عمر خود میداند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی دارد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای مخاطبان جوانتر چالشبرانگیز باشد.
غزل شمارهٔ ۷۸
اندر دل من عشق تو نور یقینست
بر دیدهٔ من نام تو چون نقش نگینست
در طبع من و همت من تا به قیامت
مهر تو چو جنانست و وفای تو چو دینست
تو بازپسین یار منی و غم عشقت
جان تو که همراه دم بازپسینست
گویی ببر از صحبت نا اهل بر من
از جان به برم گر همه مقصود تو اینست
آن را غرض صحبت دیدار تو باشد
او را چه غم تاش و چه پروای تکینست
امید وصال تو مرا عمر بیفزود
خود وصل چه چیزست که امید چنینست
گفتم که ترا بنده نباشد چو سنایی
نوک مژه بر هم زد یعنی که همینست
بر دیدهٔ من نام تو چون نقش نگینست
در طبع من و همت من تا به قیامت
مهر تو چو جنانست و وفای تو چو دینست
تو بازپسین یار منی و غم عشقت
جان تو که همراه دم بازپسینست
گویی ببر از صحبت نا اهل بر من
از جان به برم گر همه مقصود تو اینست
آن را غرض صحبت دیدار تو باشد
او را چه غم تاش و چه پروای تکینست
امید وصال تو مرا عمر بیفزود
خود وصل چه چیزست که امید چنینست
گفتم که ترا بنده نباشد چو سنایی
نوک مژه بر هم زد یعنی که همینست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.