هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و می‌گساری سخن می‌گوید و بیان می‌کند که عشق و شراب تنها چیزهایی هستند که به او آرامش می‌دهند. او از بی‌قراری و ناآرامی دنیا شکایت می‌کند و اشاره می‌کند که عشق در ظاهر حرام است، اما تنها کسانی که شایسته آن نیستند، آن را حرام می‌دانند. شاعر همچنین به تفاوت بین عاشقان و جاهلان اشاره می‌کند و بیان می‌کند که عاشقان در راه عشق، دام نمی‌بینند، در حالی که جاهلان در دام هوا و هوس گرفتار می‌شوند.
رده سنی: 18+ این متن شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به شراب‌گساری و مفاهیم عشق و حرام ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۸۳

ساقیا می ده که جز می عشق را پدرام نیست
وین دلم را طاقت اندیشهٔ ایام نیست

پختهٔ عشقم شراب خام خواهی زان کجا
سازگار پخته جانا جز شراب خام نیست

با فلک آسایش و آرام چون باشد ترا
چون فلک را در نهاد آسایش و آرام نیست

عشق در ظاهر حرامست از پی نامحرمان
زان که هر بیگانه‌ای شایستهٔ این نام نیست

خوردن می نهی شد زان نیز در ایام ما
کاندرین ایام هر دستی سزای جام نیست

تا نیفتد بر امید عشق در دام هوا
کاین ره خاصست اندر وی مجال عام نیست

هست خاص و عام نی نزدیک هر فرزانه‌ای
دانهٔ دام هوا جز جام جان انجام نیست

جاهلان را در چراگه دام هست و دانه نی
عاشقان را باز در ره دانه هست و دام نیست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.